ناصر فکوهی . استاد دانشگاه تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر« پوپولیسم بازمیگردد؟» نوشت:
هفتههاست گروهی از مسئولان پیشین که بیلان مصیبتباری از حضور هشتساله خود در قوه مجریه برای کشور بر جای گذاشتند، شروع به اجرای برنامههایی نمایشی کردهاند که هریک از مسئولان دیگر، مطبوعات و رسانهها و حتی طرفداران خود آنها تلاش میکنند عقلانیتی را که وجود ندارد، به صورت منفی یا مثبت در آن بجویند تا بتوانند آن را درک کنند. در رفتارهای این گروه که از رئیس دولت پوپولیستِ پیشین و معاونانش که اغلب تحت تعقیب قضائی هستند، نوعی نبود عقلانیت و لودگی و مسخرگی مشاهده میشود. شکل بروز آن، گاه بهدستگرفتن زنبیل پلاستیکی قرمزرنگ اقشار فقیر قدیم برای حمل مدارک خود به دادگاه و گاه به سخرهگرفتن یک رسم قدیمی و قابل احترام یعنی بستنشستن در مکانی مقدس بوده است؛ اما آیا میتوان این نبود عقلانیت را معادل ناآگاهی از گرایشهای سودجویانه یا تمایل به گریز از پاسخدهی و شانهخالیکردن از زیر بار مسئولیت خطاهای گذشته دانست؟ مسلما چنین نیست و درست برعکس، این دراماتیزهکردن به معنای نمایشیکردن، به مضحکهگرفتنها و سخنرانیهای جنجالی، به قصد دقیق همین منظور اخیر انجام میشود؛ اما بحث ما در این یادداشت به موضوع این گروه مربوط نمیشود. فراهمشدن زمینه حضور احمدینژاد در قدرت، موضوعی بود که تاوان بزرگی نیز بابت آن پرداخت شد. مسئله ما این نیست؛ زیرا در همان زمان به این موضوع در یادداشتها و مقالات متعدد پرداختیم که همگی در دسترس و قابل مراجعه و ارزیابی هستند و یک خط از آنها نیز نیاز به تغییر ندارد.
مسئله یادداشت ما در اینجا هشدار نسبت به آن است که وقوع خطایی به نام احمدینژاد در تجربه ایران پس از انقلاب به معنای ضمانتیافتن ما از تکرار پوپولیسمهایی از نوع خود او یا از انواع دیگر پوپولیسم که به همان اندازه میتوانند زیانبار باشند، نیست. برای این منظور چند مثال در جهان کنونی و تاریخ معاصر خواهم آورد که در آنها قصد مقایسه شخصیتها یا موقعیتها نیست؛ بلکه منظور آن است که هیچ کشوری با هیچ موقعیتی نمیتواند خود را برای همیشه و در هر شرایطی از خطر پوپولیسم مصون بداند و برای اینکه استدلال خود را روشن کنیم، ابتدا از خود پوپولیسم و معنای آن شروع میکنیم. پوپولیسم در سادهترین معنای آن یعنی یک گفتمان و عملکرد سیاسی که به جای تدوین یک برنامه سیاسی مدیریتی مناسب، هدف خود را ارائه راهکارهایی ساده و به نظر کاملا کاربردپذیر برای مسائلی پیچیده قرار میدهد تا مردم را به سوی خود جذب کند. برای آنکه هر نوع از پوپولیسمی بتواند موفق شود، ابتدا باید ساختارهای پیچیده واقعیت را نفی کرده و اصولا «پیچیدگی واقعیت» را یک «توطئه» بنامد. همه مشکلات را به مسائلی کوچک و به سهولت حلشدنی تعریف کند که برای آنها راهحلهایی ساده و سریع وجود دارد؛ اما باز هم «توطئه»ای اجازه انجام این راهحلها را نمیدهد. پوپولیسم، نیاز به عقلهایی فروکاسته به ذهنیتهای سادهاندیش یا کنشگرانی اجتماعی دارد که از سر استیصال حاضر باشند این سادهاندیشی را حتی به خود تحمیل کنند.
اینکه با هر زحمتی شده، خود را گول بزنند تا جای ناامیدی مطلقی که وجودشان را گرفته و زندگی را برایشان ناممکن کرده است، بهنوعی امید واهی بدهند. به عبارت دیگر برای پوپولیسم باید مخاطبانی داشت که یا واقعا راهحلهای مضحکی را که برای حل مسائل و مشکلات پیشنهاد میشود، واقعی و نه واهی بدانند یا با وجود داشتن شعور، حاضر شوند این واهینبودن را بپذیرند. پس از این مرحله، دوران خطرناکی آغاز میشود که همه چشم امید به «تصادف» و گردهمآمدن «شانسها» میبندند که شاید واقعا راهحلهای مطرحشده با وجود همه پیشبینیها و همه عقلانیتها به جایی برسند. به عبارت دیگر همه حاضرند چشم بر عقل خود ببندند و همه شانسها را به امید واهی بدهند. نتیجه نیز همیشه یکی و همیشه روشن است: افسردگی، سرخوردگی، زیان شدید و نیاز به شروعکردن کار از جایی بسیار پیشتر از نقطه شروع. تاریخ سیاسی جهان آکنده از این پوپولیسمهای گوناگون است؛ سادهلوحی و پوپولیسم استعماری که این تصور را گسترش میداد که میتوان به سرزمینهای دیگر رفت، آنها را غارت کرد، مردمانش را کشت و بعد به خانه بازگشت و همه چیز را به فراموشی سپرد و هرگز تصورش را هم نمیکرد که روزی بلاهایی را که در سرزمینهای دور بر سر مردمان آورده میشود، در کوچه و خیابانهای پاریس و لندن بر سر خودشان بیاید. سادهلوحی و پوپولیسم که به این توهم دامن میزد و میزند که میتواند نابرابری را به موتور یک مصرف مهارنشدنی تبدیل کند و پیوسته آن را افزایش دهد و با این کار برای ابد توسعهای بیپایان را تضمین کند؛ بیآنکه خشونت اختلافات طبقاتی در ثروت و قدرت، چنین جهان دیوانهای را به نابودی سوق دهد. سادهلوحی و پوپولیسم توتالیتاریستی (مارکسیستی و فاشیستی) که این توهم را گسترش میدادند که راهحل مشکلات بزرگ انسانی، پیشگرفتن یک الگوی پیشساخته «انسان» (پرولتری یا فاشیستی) و بازتولید همه آدمها براساسآن (البته بر ساختار یک دروغ بزرگ که خود نیز میدانستند) است. سادهلوحی و پوپولیسمهای آمریکای لاتینی در تمام قرن بیستم و حتی ابتدای قرن بیستویکم بر پایه کاریزمای یک فرد قدرتمند ضدپارلمانتاریست و ضدسیاست حرفهای که نتایج فاجعهبارش را از دیکتاتوری ژنرالها تا پوپولیسم چپ مدل کوبایی امروز در کشورهای مختلف این قاره میبینیم و سرانجام پوپولیسم مخرب و همان اندازه سطحینگرانه نولیبرالی که فاجعه و مصیبت و کابوسی به نام ترامپ را به وجود آورد و بر سر آمریکا و جهان خراب کرد. این مدلها لزوما به هم مربوط نیستند و از ساختارهای گاه بسیار متفاوتی تبعیت میکنند؛ اما منطق درونیشان یکی است. این امر متأسفانه نشاندهنده قدرتی است که ساختارهای خیال نسبت به ساختارهای منطق در خود دارند و این به معنای آن نیست که خیال را باید کنار گذاشت؛ اما به این معناست که اگر نتوانیم خیال را در زندگی خویش بهگونهای که شایسته آن است، رشد دهیم، بیشک در دامی خواهیم افتاد که پیش پایمان میگسترد. پوپولیسم خطری نبوده و نیست که از سر جامعه ما گذشته باشد؛ جوامعی با صدها سال پیشینه دموکراسی، امروز گرفتار پوپولیسم هستند. جوامعی با سنتهای دیرینه عقلانیت و فلسفه دچار پوپولیسم شدهاند و تنها و تنها یک راه برای مقابله با پوپولیسم و بازگشت آن وجود دارد و آن جدیگرفتن مقابله دائم با احتمال این بازگشت با افزودن پیوسته به امکانات و قابلیتهایی که امکان اندیشیدن و مبادله فرهنگها و تجارب را بهویژه در حوزه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی هرچه بیشتر کند. تاریخ و شناخت آن در قالبهای تحلیلی و نه در قالبهای کلیشهای و تقویمی (کاری که همیشه ما کردهایم) امری ضروری برای همه ما به شمار میرود. درسهایی که تاریخ هر پهنهای برای خود و برای دیگر پهنههای فرهنگی دارد، بیشمار است؛ اما برای آموختن و آموزاندن این درسها نیاز به رسانهها، مطبوعات، شبکهها و انجمنهای آزاد مستقل و باورمند به آزادی، برابری، صداقت و اخلاق است.
- دوران تازه رقابت
جلال ميرزايي رييس كميته سياسي فراكسيون اميد مجلس در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
فرانسيس فوكايوما، نظريهپرداز برجسته امريكايي اخيرا در يادداشتي ضمن انتقاد از نظام سياسي حاكم بر ايالات متحده، به تشريح برخي معضلات ليبرالدموكراسي در اين كشور پرداخته و در حاشيه اين جستار، نظام جمهوري اسلامي را به طور مشروط يكي از آلترناتيوهاي ليبرالدموكراسي دانسته و تاكيد كرده است كه اگر اختلافات دروني در نظام سياسي حاكم بر ايران كنار ميرفت، «جمهوري اسلامي» ميتوانست الگوي بديل «ليبرالدموكراسي» باشد اما اختلافات دروني مانع از تحقق اين مهم شده است. ما بايد بپذيريم در جامعهاي زندگي ميكنيم كه نگاهها و سلايق متفاوتي دركنار هم زيست سياسي و اجتماعي دارند. جامعه ايران، جامعهاي متكثر است كه اين تكثر هم به لحاظ قوميتي، مذهبي و هم بهلحاظ بينش سياسي نمود دارد و در نتيجه بايد بپذيريم كه وحدت بههيچ عنوان تنها از طريق يك جريان محقق نميشود و لازم است تمامي تشكلهاي سياسي، بهويژه جريانهاي باسابقه همچون مجمع روحانيون مبارز و جامعه روحانيت مبارز و همچنين احزاب و تشكلهايي همچون كارگزاران سازندگي، اتحاد يا حزب موتلفه اسلامي كه از پايگاه اجتماعي قدرتمندي برخوردار بوده، دست به كار شوند. بر اين اساس نبايد اجازه دهيم اين جريانات باسابقه با تكصداهاي مشكوكي كه بعضا بهمنظور برهم زدن انسجام ملي و با هدف حذف رقيب از برخي گعدهها و گروههاي سياسي بلند ميشود، همراهي كنند. نبايد به صرف بروز يك اختلاف همچون آنچه در جريان انتخابات رياستجمهوري سال ٨٨ شاهد بوديم، تمامي جريانهاي باسابقه را كنار بگذاريم و اجازه دهيم هزينههايي گزاف بر مردمسالاري ديني تحميل شده و اين الگوي سياسي پيشرفته از محتوا تهي شود.
متاسفانه اگر رويدادهاي چندسال اخير را مرور كنيم، ميبينيم به محض اينكه يكي از تشكلهاي اصلاحطلب از سر دلسوزي انتقادي مطرح ميكرد، جريانهاي همسو با جامعه روحانيت مبارز، اقدام به تخريب و تخطئه ميكردند و اين مساله تاثيري منفي بر توسعه سياسي كشور گذاشت و ضمن آنكه منجر به امنيتي شدن فضاي سياسي كشور شد، به مردمسالاري ديني نيز خدشه وارد كرد.
با اين همه معتقدم اگر موضع اخير آقاي مصباحيمقدم موضع رسمي جامعه روحانيت مبارز باشد، ميتوان آن را بهعنوان نشانهاي از تحولي مثبت در فضاي سياسي كشور فهم كرد و با اين حساب ميتوان نسبت به بهبود شرايط و روابط ميان جناحهاي سياسي اميدوار بود. همچنين معتقدم اين موضع گامي رو به جلو خواهد بود و رقابت سياسي را وارد مرحلهاي تازه خواهد كرد. قطعا برگزاري جلسات گفتوگو ميان اين جريانهاي اصيل همچون جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز ارزشمند است و فارغ از تاثيرات عميقي كه در بلندمدت به همراه دارد، در كوتاهمدت نيز در بهبود رابطه ميان بخشي از حاكميت و جريان اصلاحات كه مجمع روحانيون مبارز تشكيلات محوري و باسابقه آن است، موثر خواهد بود.
فراموش نكنيم ما در برخي مسائل با بحرانهايي اساسي روبرو هستيم و لازم است اين معضلات را از طريق گفتوگوي ملي و با مشاركت همگاني مرتفعسازيم. در مرحله بعد به نظر ميرسد بايد براي دستيابي به تعامل سازنده و گفتوگوي روبهجلو و موثر، در مورد موضوعات و محورهاي اين گفتوگو به تفاهم برسيم و در اين راستا، نبايد در سطح مفاهيم و كليات باقي بمانيم و لازم است بهجاي صحبت درمورد مفاهيمي كه اجماع كامل در مورد آن وجود ندارد، همگي بهسمت قانون اساسي حركت كنيم و در نظر داشته باشيم كه قانون اساسي ما فعاليت احزاب، تشكلها و انجمنهاي سياسي و همچين آزادي مطبوعات را به رسميت شناخته و بنابراين لازم است بهجاي طرح اختلاف درمورد جزييات، در مورد كليات تفاهم كنيم. علاوه بر آن، ميتوانيم درباره سياست خارجي و منطقهاي جمهوري اسلامي و اينكه اين سياستگذاريها تا چه ميزان قادر به تحقق منافع ملي است، گفتوگو كنيم. هماكنون بحث اختلاف ديدگاه با دولت سعودي در بسياري از مناسبات بينالمللي و منطقهاي ما تاثيرگذار است و در اين رابطه نيز قادر به گفتوگو خواهيم بود. همچنين لازم است درباره نحوه تعامل و ارتباط با دول اروپايي و كشورهاي غربي گفتوگو كنيم و علاوه بر آن، نياز داريم درباره معضلات و آسيبهاي اجتماعي، بحرانهاي زيستمحيطي و بحران آب و شيوههاي دستيابي به راهحل خروج از اين معضلات، بحث اصلاحات در نظام بانكي و بسياري ديگر از مسائل ريز و درشت به يك اجماع ملي و تفاهم نخبگان دو جناح سياسي دست يابيم. فراموش نكنيم كه قرار نيست همواره يك جناح بهدنبال اصلاح امور باشد و طرف مقابل سعي كند با تحريك مردم، رقيب را از ميدان به در كند؛ چرا كه اين رويكردي محكوم به فنا و مغاير با منافع ملي است.
نفوذ در نقشه راه اقتصاد
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
حکیم قاآنی میگوید «تا نشان سمّ اسبت گم کنند- ترکمانا نعل را وارونه زن». شعار شفافیت، بودجه عملیاتی، رونق تولید و اشتغال، و حمایت از بخش خصوصی و اقتصاد ملی، با تناقضات عجیب همراه شده و برخی کارشناسان حامی دولت را نیز به هشدار واداشته است. بیم آن میرود که آمیزهای از سوءمدیریت، فقدان کارنامه، بیبرنامگی و نفوذزدگی درباره نقشه راه اقتصادی، به خسارتهای بزرگ منتهی شود. توقع آن است که مجلس، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، قوه قضائیه، رسانههای مستقل و محافل دانشگاهی و حوزوی به مسئولیتهای نظارتی برزمین مانده اهتمام کنند.
1- شعار شفافیت با نقیضهای فراوان در دولت محرمانهها همراه است. هنوز رئیسدولت توضیح نداده که چرا با فشار برادرش، مدیر متخلف بانک ملی با وجود پرونده سنگین تخلفات، به مدیریت بانک رفاه کارگران گماشته شد و حقوق و پاداش 734 میلیون تومانی میگرفت؟ یا آن یکی مدیر برکنار شده بانک ملت با حقوق 30 میلیونی که تصادفا همشهری حضرات بود؟ یا قصه فساد 11 هزار میلیاردی موتلفان دولت در صندوق ذخیره فرهنگیان از کجا آب خورد؟ همین روزها سخن از سختگیری بر مردم در لایحه بودجه 97، حذف یارانه 30 میلیون نفر و نیمی از یارانه نان و افزایش نرخ حاملهای انرژی میرود اما همچنان نورچشمیهای دولت با دستودلبازی روبهرو هستند. رئیس دیوان محاسبات آبانماه گفت «محرمانه اعلام کردن بدهیهای دولت از گرفتاریهای ماست. هیچ جای دنیا بدهیهای دولت محرمانه نیست». او پریروز گفت «87 درصد بودجه امسال هزینهای و فقط 13درصد آن عمرانی است. بودجه شرکتها۱۶۰ درصد افزایش یافته و این به معنای بیانضباطی اقتصادی است».
2- بودجه سال آینده عملیاتی (بر مبنای کارکرد دستگاهها و صرفهجویی) است یا تکرار برنامه به بنبست رسیده تعدیل اقتصادی؟ روزنامه هفت صبح از نشریات حامی دولت دیروز تیتر زد «پیامهای پنهان در لایحه بودجه 97 و تاثیرش بر زندگی ما؛ طبقه متوسط کمربندها را محکم ببندد». آنچه از این تیتر حذف شده، تکلیف طبقات ضعیف است. دولت درباره وعدهها پشتهماندازی میکند و مدام به آینده حوالت میدهد. هزینههای جاری (نه عمرانی) دولت ظرف 4 سال، بیش از 3برابر شده و رشد 340درصدی داشته است. با وجود کاهش شدید خدمات عمرانی، بدهیهای دولت از 200 هزار میلیارد به 700 هزار میلیارد تومان رسیده است. دولت به اندازه پنج دولت قبل از خود هزینه جاری داشت اما دریغ از کوچکترین گشایش برای مردم و فعالان اقتصادی.
3- برخی اظهارنظرها قابل تامل است، از جمله؛ «محسن جلالپور رئیس پیشین اتاق بازرگانی و حامی برجام در گفت وگو با خبرگزاری صدا وسیما: برخلاف وعدهها، بخش خصوصی پس از برجام ضعیفتر شده است. عطای برجام را به لقایش بخشیدیم؛ برگردیم به همان قبل از برجام تا لااقل بخش خصوصی امکان نفس کشیدن داشته باشد./ آل اسحاق وزیر اسبق بازرگانی و حامی برجام: طی2 سال گذشته رتبه کسبوکار کشور 6 پله سقوط کرده است./ سلاح ورزی معاون اتاق بازرگانی: دولت اعتقادی به بخش خصوصی ندارد. بعد از4 سال نتوانستهایم با رئیسجمهور دیدار کنیم./ وزیر صنعت: صادرات از سوی برخی وزرا جدی گرفته نمیشود. اگر عزم ملی برای صادرات وجود داشت، افرادی که برای مراسم روز ملی صادرات دعوت شده بودند، حضور مییافتند./ روزنامه دولتی شهروند: ادعای رونق واقعیت ندارد؛ بازار مسکن در رکود عمیق به سر میبرد./ روزنامه اعتماد: دولت 4 سال به بخش مسکن بیتوجهی کرد./ روزنامه بهار: 4 سال فرصت دولت از دست رفت؛ حمله به دولت قبل که نشد کار»!
4- برخی مدیران میخواهند این خلأ کارنامه را با ترتیب دادن سفرهای نمایشی و بعضا خسارتآمیز مقامات غربی پر کنند؛ از عزت و اقتدار و امنیت ملی به حریف یارانه میدهند و هزینه میکنند تا در ظاهر چنین به نظر بیاید که کار میگردد. 4 سال است مردم کنجکاوانه مینگرند تا ببینند بالاخره از سفر توام با گستاخی وزیرخارجه فرانسه یا انگلیس، سودی عاید کشور میشود یا فقط قرار است از عزت ملی هزینه کنیم؟! آقای اسحاق جهانگیری قبل از عقد قرارداد با توتال گفت «باید 200 میلیارد دلار در بخش نفت و گاز سرمایهگذاری شود و هنوز کل قرارداد توتال 5 میلیارد دلار است.» پس از وی وزیر نفت گفت: «خیلیها میگویند با سرمایهگذاری خارجی موافقیم و لکن... این صحبتهای اینها ما را کشته. اگر مخالفید صریحا بگویید مخالفیم و حق نداری قرارداد ببندی». آیا واقعا مسئله این است؟ کسانی مدام کره جنوبی و ژاپن را به رخ میکشند که وقتی ما پیکان داشتیم آنها اول راه توسعه بودند اما با غرب بستند و به تجارت جهانی پیوستند و رشد کردند.
5- آلمان و ژاپن و کره و هند برای بازسازی اقتصاد خود تا مدتها درِ واردات را به ویژه آنجا که مشابه داخلی داشت تجملاتی بود و ارز و سرمایه و فرصتاشتغال را نابود میکرد، بستند. بلکه بسیاری از کشورها همچنان پنجره واردات را با سختگیری و به شکل کاملا محدود باز میکنند. دو سه سال پیش بود که خبرنگار نشریه اسپانیایی پس از سفر به تهران با تعجب نوشت «چه کسی میگوید ایران تحریم است؟ من اثری از تحریم ندیدم. مگر میشود کشوری تحریم و دچار محدودیت منابع باشد اما جزو رکوردداران واردات لوکس مثل پورشه و لوازم آرایشی و انواع گوشیها و ساعتهای گران قیمت در منطقه خاورمیانه قرار گیرد؟!».
6- رهبر انقلاب 18 آبان 1385 گفتند «ماهاتیر محمد نخستوزیر سابق مالزی- که بسیار هم آدم پرکار و دقیق و جدی و پایبندی بود- به تهران آمد، به دیدن من هم آمد؛ همان اوقات بود که تحولات گوناگونی در آسیای شرقی اتفاق افتاده بود؛ در مالزی، اندونزی و تایلند، و زلزله اقتصادی به وجود آمده بود. همین سرمایهدار صهیونیست[جورج سوروس] و بعد سرمایهدارهای دیگر، با بازیهای بانکی وپولی توانستند چند تا کشور را به ورشکستگی بکشانند. در آن وقت ماهاتیر محمد به من گفت: من فقط همین قدر به شما بگویم که ما یک شبه گدا شدیم! البته وقتی کشوری وابستگی اقتصادی پیدا کرد و خواست نسخههای اقتصادی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول را عمل بکند، همین طور هم خواهد شد».
7- کشورهایی که از قعر فقر پیشرفت کردهاند، سیاست حمایت از تولید ملی را با اهتمام دنبال کردهاند. در اینجا یک فریب بزرگ وجود دارد. به ما میگویند به سرمایهداری و سیاست جهانی لیبرال بپیوندید تا رستگار شوید! پروفسور «هاجون چَنگ» شهروند کره جنوبی که از سال 1990 در دانشکده اقتصاد دانشگاه کمبریج تدریس میکند، برنده جایزه گونار میردال در سال 2003 است. او درکتاب «نیکوکاران نابکار» درباره تجربه توسعه اقتصادی کره مینویسد «صادرات کره جنوبی در دهه 1950 تنگستن و ماهی بود و شرکت سامسونگ ماهی و سبزیجات و میوه صادر میکرد... در دهه 1970 ، برنامه ایجاد صنایع سنگین در دستور کار قرار گرفت. در مدارس به ما میآموختند که وظیفه میهنی ما حکم میکند کسانی را که سیگار خارجی میکشند، گزارش کنیم. ضرورت داشت ارز صادرات برای واردات ماشینآلات به کار گرفته شود؛ ارز بهراستی خون و عرق جبین سربازان صنعتی ما بود که در کارخانهها دستاندرکار جنگ صنعتی بودند.»
8 - وی ادامه میدهد «کسانی که با خریدهای بیهوده مانند سیگار قاچاق، ارز را هدر میدادند، خائن به شمار میرفتند. پدر دوستی که به خانهاش رفته بودیم و سیگار میکشید، به عنوان فرد غیرمیهن پرست و بیاخلاق - اگر نه تبهکار- آماج حملات زهرآگین قرار میگرفت. هزینه کردن ارز در موارد غیرضرور ممنوع بود و شدیدا ممانعت میشد، حتی خرید خودروهای کوچک و نوشیدنی و شیرینی. این کار از طریق اعمال ممنوعیتهای وارداتی، تعرفه و عوارض سنگین گمرکی برای کالاهای تجملی صورت میگرفت. سفرهای خارجی جز با مجوزدولت برای معامله تجاری یا تحصیل ممنوع شد... حالا کُره صادرکننده خودرو و گوشیهای شیک در دنیاست. برخی میگویند این ناشی از پیروی از فرامین اقتصاد نئولیبرال است. برنامه نئولیبرال غرب و مثلث نامقدس (صندوق پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی) نفوذ در کشورهاست. این تشکیلات میخواهد باور کنیم کره در اثر پیروی از سیاستهای آنها توسعه پیدا کرد. واقعیت، مغایر این ادعاست.
...کره دههها برخلاف منطق تجارت آزاد جهانی، از حمایتهای تعرفهای ویارانهای برای تقویت بخش خصوصی استفاده کرد تا صنایع بتوانند در برابر رقابت بینالمللی دوام بیاورند. دولت روی ارز کمیاب کنترل مطلق اعمال کرد و تخلف ازآن میتوانست مجازات مرگ درپی داشته باشد... کشورهای ثروتمند در اعمال تبعیض علیه سرمایهگذاری خارجی، از سیاستهای یارانهای و حمایتی استفاده کردهاند اما امروز با سخت گیری، همان سیاستها را در کشورهای درحال توسعه لعن ونفرین میکنند. ژاپن زمانی خودروی بنجل تولید میکرد و با شکست روبرو شد. بسیاری گفتند این شرکت باید به همان تولید ماشینهای ساده نساجی و ابریشم برگردد و بعد 25 سال ناتوانی، تولید خودرو را رها کند. اما دیگران گفتند هیچ کشوری بدون ایجاد صنایع مهم به جایی نرسیده است. حالا همان تویوتا نه تنها از ورشکستگی درآمده بلکه برند لکسوس در دنیا تولید میکند... سرمایهگذاری خارجی به مثابه معامله با شیطان، بیش از آنکه مزایایی با خود بیاورد، با خطرات همراه است و میتواند توسعه را با مشکل مواجه کند. شعار جهان بیمرز، گزافه گویی است و شرکتهای فراملیتی همچنان بنگاههای ملی ماندهاند.»
9- آیا با واردات هویج از آمریکا و لوازم آرایش از فرانسه و کترینگ غذای راهآهن از اتریش و تزئینات اتوبان تهران شمال از ایتالیا و... میشود منابع ارزی را ساماندهی واز تولید واشتغال حمایت کرد؟ شبکه تلویزیونی فرانس24 اخیرا در گزارشی اعلام کرد «به دنبال توافق هستهای و سفر رئیسجمهور ایران به پاریس، شرکتهای فرانسوی تولیدکننده لوازم آرایشی برای صادرات به ایران خیز برداشتهاند. شرکتگرین دوپستل یکی از این شرکتهاست که بازار ایران را بسیار پر سود میداند و میگوید ایران هفتمین بازار بزرگ لوازم آرایشی محسوب میشود»! روزنامه مانیلا استاندارد نیز آذر 95 از سخنان سفیر ایران در فیلیپین گزارش داد که گفته بود «ایران یک بازار بالقوه وسیع برای محصولات فیلیپینی و یکی از اصلیترین مقاصد لوازم آرایشی در حوزه خلیجفارس است. لوازم آرایشی میتواند شروع مناسبی برای صادرکنندگان فیلیپینی برای ورود به بازار ایران باشد»! این بازار رقمی بالغ بر2 میلیارد دلار را شامل میشود.
10- آیا اینکه دختر فلان وزیر یا برادر فلان مدیر، درگیر قاچاق یا واردات انبوه مصرفی شوند، جایی برای تولید ملی نمیگذارد؟ دلالی اجنبی و کارچاقکنی چطور؟ پشت هر زدوبند یا قرارداد خیانتآمیز در سده گذشته، رد پای چند دلال رشوه بگیر و نفوذی مانند ملکم خان و سپه سالار و تقیزاده و وثوقالدوله و حسین علا دیده میشود. از همین قبیل، رشوههای هنگفت کرسنت و استات اویل و توتال به برخی مقامات نفتی و خسارتهای هنگفت پدید آمده است. باید قاطعانه با شبکه نفوذ و دلالی برای اقتصاد و سیاست غرب در ایران برخورد کرد.
11- آقای حسین راغفر کارشناس اقتصادی حامی دولت اخیرا گفته است «به حدی از گزارش اقتصادی آقای روحانی عصبانی شدم که تلویزیون را خاموش کردم. شیوه بیان و گزارش او حکایت از این دارد که هر روز با واقعیتهای زندگی مردم فاصله بیشتری میگیرد. بخش خصوصی در 4ساله دولت بهشدت تضعیف شد. دولت دارد مردم را ناامید میکند... درباره ایجاد اشتغال، کسانی که مشغول به کار میشوند باید بیمه تامیناجتماعی شوند اما تعداد افرادی که سال گذشته برای بیمه ثبتنام کردهاند 5 درصد کاهش داشته است. چگونه میتوان ادعا کرد سالی 600 هزار شغل ایجاد شده؟ نه آمار این مسائل را نشان میدهد و نه زندگی مردم.»
12- آقای فرشاد مومنی دیگر کارشناس حامی دولت اسفند 95 به روزنامه اطلاعات گفت «آمار رشد اقتصادی اعلامی از سوی دولت، نه معتبر است و نه با کیفیت... آنچه مسئله آیندهفروشی را در دولت خطرناکتر میکند، این است که گوشه چشمی هم به بدهی خارجی دارند. بدهی خارجی بسیار خطرناک و پرهزینه خواهد بود. کشور ما تجربههای خطرناک و تلخی در قرن 19 و20 داشته است. دولت در سال 96 مجوز ایجاد 50 میلیارد دلار بدهی را مطالبه کرده؛ ما در معرض چشمانداز بسیار نگرانکنندهای هستیم».
نظر شما